شهرزاد بازی ناشیانه در تلویزیون
«از یادها رفته» یکی از سریالهایی است که تلویزیون برای ماه مبارک رمضان آماده پخش کرده است. مجموعهای تاریخی به کارگردانی بهرام بهرامیان که حدود ساعت ۲۲ از شبکه یک سیما پخش میشود و قرار است بعد از عید فطر هم نمایشش ادامه پیدا کند. آنگونه که سازندگانش گفتهاند مجموعه «از یادها رفته» زندگی دختری در دهه 20 هجری شمسی است که پس از بازگشت به وطن به دلیل نداشتن شناخت از وضعیت کشور و آداب و رسوم دچار بحران میشود و با کشف حقیقت، سنتها و رفتارها به آرامش دست مییابد.
به گزارش روزنامه فرهیختگان، البته ظاهرا قرار است به موضوعاتی تاریخی مثل کشف حجاب و کشت و تولید تریاک در این سریال پرداخته شود. اگرچه در سریال به واقعه کشف حجاب و ماجرای مسجد گوهرشاد اشارههای کوچکی میشود، اما موضوع اصلی آن حجاب است و روایت یک واقعه صرفا تاریخی نیست. در بخشهایی از سریال هم شاهدیم که گرفتار پرگویی و گاهی همه چیزگویی میشوند.
مساله تکثر روایتهایی که چفت و بست درستی هم با هم ندارد، باعث شده هرکدام از روایتها و شخصیتها، گرفتار یک پرداخت سطحی شوند. این سریال 50قسمتی، تولیدش از سال 96 آغاز شد و از ابتدا قرار بود از شبکه پنج سیما پخش شود. البته جابهجایی سریالها از این شبکه به شبکهای دیگر در سالهای اخیر امری رایج شده است.
تهیه کننده این سریال علی اکبر تحویلیان است. او پیش از این تهیهکنندگی سریالهای «دیوار شیشهای»، «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» و « چند قدم نزدیکتر» را در کارنامه کاریاش داشته است. تا زمان نوشتن این گزارش، پنج قسمت از این مجموعه پخش شده است اما در همین پنج قسمت هم میتوان پیبرد که بهرامیان چه ساخته است.
تب شهرزاد بازی
با موفقیت سریال نمایش خانگی «شهرزاد» و استفاده از کلیشه مثلث عشقی در این سریال، بار دیگر تهیهکنندگان تلویزیون و سینما را ترغیب کرد تا سراغ سریالهای تاریخی– عاشقانه بروند، هرچند «شهرزاد» هم در سری دوم و سومش نه طرفداران قبلیاش را داشت و نه قوت و قدرت سری اول را.
با این همه صداوسیما احساس کرد که این مدل سریال بین مردم طرفدار دارد و پخش و موفقیت نسبی «بانوی عمارت» و شهرت بازیگرانش این فرضیه را بیشتر اثبات کرد. تلویزیون از سال 96 دستور ساخت سریالی را داد که قرار بود به حوادث تاریخی دهه 20 و پس از آن بپردازد. حالا آن دستپخت آماده است اما نه «شهرزاد» شده است و نه «بانوی عمارت».
«شهرزاد» اگر شهاب حسینی داشت و مصطفی زمانی و یک ترانه علیدوستی که بین این دو نفر مردد بود اما این بار رضا یزدانی را داریم که مخاطب بیشتر بهعنوان خواننده موسیقی پاپ راک میشناسندش و در میان مثلث عشقی با بازی حسین یاری و هلیا امامی قرار گرفته است. استفاده از الگوی عاشقانه ساختن که به خاطر موفقیتش در شبکه نمایش خانگی، گویا قرار است به رویه ساخت سریال در صداوسیما تبدیل شود.
دیالوگ نویسی آزار دهنده
«ابراهیم و اسماعیل، هر دو در یک تن بودند، با من، پس گفتم ابراهیم، اسماعیلت را قربانی کن که وقت وقت قربانی کردن است. قربانی کردم در این قربانگاه، و جوهر این دفتر، خون اسماعیل است...»
شهرزاد: «خواهش میکنم آنقدر تجاوز نکن به حریم این کلمه مظلوم بیپناه. تو عاشقی؟ تو عاشقی واقعا؟ عاشق، چیزی رو با چیزی تاخت نمیزنه … عاشق آنقدر ترسو نمیشه که هنوزهایی به هویی نرسیده این جوری آدمو تنها ول کنه بره.»
حبیب: «خداوند روز اول آفتاب را آفرید؛ روز دوم دریا را؛ روز سوم صدا را؛ روز چهارم رنگها را؛ روز پنجم حیوانات را؛ روز ششم انسان را؛ و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده! پس تو را برای من آفرید...»
این دیالوگها به ترتیب نمونههایی از سریالهای «هزاردستان»، «شهرزاد» و «مدار صفر درجه» است. در این پنج قسمت، دیالوگی حتی نزدیک به چنین نمونههایی در «از یادها رفته» ندیدیم. زبانی که برای هر شخصیتی متفاوت است و سعی شده با تلفیق اصطلاحات امروزی به زبان معیار امروزی تبدیل شود. اینکه هر شخصیتی لحن و دایره واژگان خاص خودش را دارد طبیعی و قابل پذیرش است اما اینکه مثلا زبان «مهربانو» با «بهروز» یا «مهرداد» متفاوت است ریشه در چه چیزی دارد؟ ای کاش نویسنده محترم این سریال نمونههای موفق این ژانر را یکبار میدید.
صحبت از زبان ثقیل و پرتکلف نیست اما وفاداری به یک دوره تاریخی از الزامات یک فیلمنامه است. استفاده از ضربالمثلهای امروزی و تکیه کلامهای مستعمل و بینمک هم دلیل موجهی ندارد. عدم تسلط نویسنده به نثر دهه 20 و سرگردانی بین زبان آن زمان و زبان معاصر، همین معجونی را ساخته که میبینیم.
انتخابهای عجیب و بازی های ناهمگون
در فهرست اولیهای که از عوامل سریال «از یادها رفته» منتشر شد نام سعید راد هم دیده میشد. در تیتراژ کنونی این سریال اما خبری از نام سعید راد نیست و دلیل غیبتش را نیز هنوز کسی عنوان نکرده است. بازیگر اصلی «از یادها رفته» حسین یاری است، بازیگری که با «شب دهم» درخشید و پس از آن سعی کرد با انتخابهای درست و دقیق مسیرش را تثبیت کند.
نامی که حضورش در لیست بازیگران این سریال تعجب آور است، رضا یزدانی است. یک خواننده راک که نزدیک به 20 فیلم سینمایی حضور داشته و البته در بیشتر آنها نقش خودش را ایفا کرده است. یزدانی اولین بار توسط مسعود کیمیایی و با فیلم «حکم» به سینما آمد و پس از آن هم، دست کیمیایی را ول نکرد و در «رئیس» و «محاکمه در خیابان» هم حضور داشت. جدیترین حضورش به «تیک آف» بر میگردد.
نکته جالب درباره رضا یزدانی این است که هرجا علی اوجی هست، او هم حضور دارد و بالعکس. اوجی تهیهکننده آلبومهای موسیقی یزدانی است و چند سالی است که جلوی دوربین هم حضور دارد. اوجی حتی در سریال «تعطیلات رویایی» هم رضا یزدانی را با خود برد و آنجا هم یزدانی نقش خودش را بازی کرد. عجیب نیست که بدانیم در «از یادها رفته» هم علی اوجی حضور دارد.
هر چه در سریال جلوتر میرویم بیشتر از انتخاب یزدانی برای یک سریال 50 قسمتی متعجب میشویم؛ لباس «مهرداد مستوفی» بوکسور بر تن یزدانی زار میزند. باید از کارگردان و تهیهکننده این سریال پرسید که آیا از ابتدا انتخاب اصلی و اولشان یزدانی بوده است یا محدودیت بودجه و مسائل مالی، آنها را به چنین انتخابی رسانده است؟
یکی دیگر از بازیهایی که بهشدت تصنعی و ضعیف است، بازی مهدی سلوکی در نقش «بهروز» است. الگوبرداری دستچندم از بازیهای امین حیایی در آثاری مانند «میهمان» و «اخراجیها»، تیپ ضعیف و غیرقابل باوری مانند بهروز را به وجود آورده است.
بازیهای این سریال یکدست نیست و انگار در این ارکستر هر بازیگر ساز خودش را میزند؛ گاه کوک و گاه ناکوک. قدیمیهایی مانند بیتا فرهی و حسین پاکدل و حبیب دهقاننسب، مطابق استانداردهای کاریشان ظاهر شدهاند و برخی دیگر نیز مانند علیرام نورایی، کامران تفتی و مهرداد ضیایی همچنان درگیر تکرار خودشان هستند. این ترکیب ناهمگون نوید یک سریال درخشان در حوزه بازیگری را نمیدهد.
تیتراژ، پایان حجت؟
تیتراژخوانی سریالها هم حکایت خودش را دارد. زمانی گفته میشد که مافیای تیتراژ وجود دارد و به جز چند خواننده، خواننده دیگری حق ندارد برای تیتراژ سریالها بخواند، حالا ظاهرا چند سالی است که صداهای تازهای وارد سازمان صداوسیما شدهاند. یکی از این صداها که با آهنگ «ماه و ماهی» یکدفعه معروف شد، حجت اشرفزاده است.
اشرفزاده در «از یادها رفته» هم تیتراژ پایانی سریال و آهنگهای میانیاش را خوانده است. در تیتراژ پایانی شعری از استاد شفیعیکدکنی را با آهنگسازی امیر توسلی خوانده است. «دست به دستِ مدعی، شانه به شانه میروی!/ آه که با رقیب من؛ جانب خانه میروی» یکی از معروفترین اشعار استاد کدکنی است. خوانندگان اندکی برای خواندن سراغ اشعار ایشان آمدهاند. تهیهکننده و خواننده این سریال درباره حق مادی و معنوی این شعر هنوز اظهارنظری نکرده است.
اما جدا از مسائل حقوقی باید گفت که این تیتراژ، اتفاق تازهای برای اشرفزاده رقم نزده است در حالی که این غزل با افسوس و حسرت شروع میشود اما اشرفزاده بیدلیل با گام بالا آن را میخواند و مخاطب در همان شروع آن را پس میزند. منتظر کارهای بعدی اشرفزاده میمانیم تا ببینیم آیا فقط همکاریاش با علیرضا بدیع منجر به شاهکار میشود یا با شاعران و آهنگسازان دیگر هم میتواند درخشان ظاهر شود.